تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : پنج شنبه 26 مرداد 1391
نظرات

 

شبی از شب ها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.
 
در همین حال مدتی گذشت. ناگهان استاد خود را، بالای سرش دید،
 
که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !استاد پرسید :
 
برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟
 
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری
 
از لطف خداوند!
 
استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
 
شاگرد گفت : با کمال میل؛استاد.
 
استاد گفت : اگر مرغی را، پرورش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟
 
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آن که از گوشت و تخم مرغ آن
 
بهره مند شوم.
 
استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟
 
شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ،
 
برای خود تصور کنم!
 
استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت،
 
تا از آن بهره مند گردی؟!
 
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخم ها، برایم مهم تر و با ارزش تر ،
 
خواهند بود!
 
استاد گفت : پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر
 
از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی. تلاش کن تا آن قدر برای انسان ها،
 
هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی ، تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ
 
او را، به دست آوری .خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
 
او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد نه ابراز ناراحتی
 
و گریه و زاری را.
تعداد بازدید از این مطلب: 487
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 113 صفحه بعد

نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود